13 ماهگیت چه خبر بود !
وانیا دختر عزیزم خیلی وقت بود که برات مطلبی ننوشتم ولی دوست ندارم لحظه ای به ذهنت خطور کنه که من درگیرت نیستم . هر لحظه و هر جا به یادت هستم . شاید دلت بخواد از اوضاع و احوال خودت بدونی تو این مدت جالبترین اتفاق حرف زدن تو هستش خصوصا" کنجاویت که به زمین و زمان اشاره می کنی و خیلی زیبا می گی " این چیه " تا که کت صورتی و کفشاتو میبینی می گی دَدَر بابا حمید و دایی جوون و پاپا بزرگو را خیلی دلنشین صدا می کنی راستی 2 تا مروارید جدید تو دهنت سر دراورده نون خوردنت نگو که حیرونم کرده پاپا بزرگ سر غذا برات نون رو ریز ریز میکنه تو هم یکی یکی برمیداری میخوری . راستی ماهی به لیست غذا هایی که دوست داری اضافه شده به راحتی میل میکنی از ای...
نویسنده :
sepideh
13:42